-
می ترسم
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 11:35
از آفتاب می ترسم از سایه ای که به دنبالم می آید از تو، از خودم می ترسم از تمام راههایی که پیش رو داریم از خواستن هایم می ترسم می ترسم حتی از بودن یا که رفتن .................................. می ترسم
-
۴۰
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 15:04
چشمامو بستم از کنارم که رد شدی بوی تنت حال و هوامو بهم ریخت . . . کمرم خم شد . . . دوباره راه افتادم صدای قدمهات پشت سرم توانمو برید . . . به خاک افتادم . . . دستمو دراز کرد تا دستم بگیریو . . . اما لگدی جانانه نثارم کردی !
-
39
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 12:57
شاید بدون تو بمیرم اما به دست تو مردن دردناک تر است .
-
38
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 11:41
از رفتن به ایستگاه اتوبوس می ترسم . دیگه از این خیابون و درختای بزرگ و سبزش ، جوی آبش ، سکوتش می ترسم . دو شب قبل ، وقتی به ایستگاه اتوبوس رسیدم تمام چراغهای اون اطراف خاموش شد . امشب شبه سومه ...
-
۳۷
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 17:04
رویاهایم رنگ خود را باخته اند . هر آنچه می بینم سیاه و سفید است .
-
۳۶
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 16:41
پای رفتن ندارم . اما دلم کوتاه نمی آید .
-
۳۵
شنبه 3 مهرماه سال 1389 14:58
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود گاهی نمی شود،نمی شود،که نمی شود
-
خدایا دلم پر است
شنبه 3 مهرماه سال 1389 10:17
دلم پراست از تمام دانسته هایی که کاش نمی دانستم از دیده هایی که کاش نمی دیدم از شنیده هایی که کاش نمیشنیدم دلم پراست از لحظه لحظه انتظار ، یک لحظه ،1ساعت و یک روز، روزها می گذرند اما انگار انتظارخیال تمام شدن ندارد دلم پر است از دست خودم ،از دست تو از دست روزها دلم گرفته است ،شب اشکم را درمی آورد لبهایم را محکم بر هم...
-
ببخش منو
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 10:03
ببخش منو اگه دستام نمی تونن غیر از دستای تورو بگیرن ببخش منو اگه نمی تونم نبینمت ببخش منو اگه پاهام دنبالت می یان ببخش منو اگه دلم واست تنگ می شه ببخش منو اگه زندگی بی تو برام سخت می شه ببخش منو که جز تو همه چی تکراری شده ببخش منو اگه سر روی شونه هات می زارم ببخش منو اگه فقط واسه تو می خونم
-
تقدیم به تمام با تو بودن هایم
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 09:56
این حسرت من است که در جادههای غربت ره می سپارد ا ین صدای خسته من است که برای تو غزل سرایی می کند این فریاد من است که دل زمین را به لرزه در می آورد این حس سپید آسمان است که مرا به تو وامی دارد تلاطم امواج دریاست که آبیم می کند گرما بخش من در این یخبندان گل سرخی ست که در دستان تو جای دارد تسلای من آرامشی ست که در دل تو...
-
34
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 18:30
مرا بیدار نکنید . آرامشم را بر هم نزنید . بگذارید غرق در این رویای شیرین بمانم . ترسم از آن است که چشم باز کنم . این دنیا و هر آنچه در آن است کابوس است ... من تو را در خواب و رویا یافتم ...
-
33
پنجشنبه 4 شهریورماه سال 1389 18:06
"هیچ چیز" نبود و "همه چیز" بود . کدام یک را باور کنم ؟!!
-
32
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 11:01
به قاصدک های این دورو زمونه نمی شه اعتماد کرد... خیالم از تو راحته ... حتی اگه نگم ، می شنوی .... من به قاصدک شک دارم !!!
-
31
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 12:02
زین پس باید کوتاه شود ، دست آن دلی که بخواهد رو شود !
-
۳۰
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 10:56
بس است است هر چه روبروی آئینه ایستادی و خود را ستایش کردی! قدری هم بیا پشت پنجره تا بشنوی چه حرف ها در وصف تو دارم .
-
۲۹
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 18:23
نمی دانم این پوشش عشق چیست که همه طالب آنند ؟ از دروغ و ریا تا طمع و حسد !
-
۲۸
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 13:41
و زمانی می رسد که من بی تو بر گذشته ی خویش آه می کشم و تو را می بینم که برای من سر تکان می دهی و در جاده ای رو به آسمان محو می شوی . . .
-
27
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 10:56
دهانم را بسته ام تا نا خواسته از تو به کسی چیزی نگویم . چشمهایم را چه کنم ؟
-
برای این می نویسم
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 10:53
می نویسم با یاد قشنگترین روزهای زندگی با یاد آن لحظه هایی که پر فروغ از از نشاط می نویسم شاید تسکینی باشد برای دلهای دردمند ،برای آنهایی که نمی دانند کسانی که می خندند دردو غمهایشان را پشت لبخندی پنهان می کنند تا مبادا کودکی با دیدن آنها درد روزگار را حس کند. بدانید آنها از رنج و غمی که بر دلشان سنگینی می کند می خندند...
-
برای تو
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 13:53
هر وقت خواستم بگویم دلم لرزید خواستم بنویسم دستانم نتوانست خواستم فریاد بزنم صدایم در گلویم شکست با تمام خواستن هایم و شکستنهایم دوستت دارم دوستت دارم
-
نجوا
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 12:48
خدایا به من اجازه بده در جوارت قربانی و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد. دکتر علی شریعتی
-
26
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 12:27
بی فایده است پاره کردن دفتر چه ی خاطرات و انتخاب مسیر جدید توی خیابون ها و خوردن قرص خواب ... از یاد رفتنی نیستی .
-
25
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 10:58
هر دو در گریزیم . من از بی تو ماندن و تو از ماندن من
-
24
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 16:37
دلخوش به عادتم ! اگر به بودنت عادت کردم ، به نبودنت هم . . . . امیدوارم عادت کنم !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 17:40
چشمانم را بسته ام و خودم را به کری زده ام تا مبدا چیزی یا کسی حواسم را از تو پرت کند
-
23
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 17:17
مرد به زن گفت : تو جسم منو ارضاء کن و من احساس تو رو . و زن قبول کرد . . . مدت هاست که زن منتظر است. شاید مرد احساس زن را گم کرده ؟!!
-
نو رسیده
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 16:50
قدم نو رسیده مبارک دفترچه ی مجازی من . از این به بعد شیدا هم با "من" می نویسد .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 16:41
وقتی به خودم آمدم دیدم گل هم مرا می فهمید ، من ندیدمش ، روزی حسش کردم که گلبرگهایش روی ساقه اش خم شده بود وای بر من چه کنم وای بر من وای بر من ...............
-
22
شنبه 16 مردادماه سال 1389 15:32
برای دلم حرمسرایی بر پا کردم ! هر چقدر تلاش کنی تنها نخواهی بود . پس سعی کن سوگلی باشی ، حتی برای چند ثانیه .
-
21
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 17:46
د انته : کمدی الهی _ دوزخ _ سرود پنجم _ شهوت پرستان ..... پاسدار این طبقه مینوس است ... مینوسی که حاصل آمیختگی وهمخوابگی زئوس و اروپا دختر پادشاه فینیقیه است. مکانی محروم از هر گونه فروغ مانند دریایی طوفانی . نه امید آرامشی ... در این طبقه ملکه ها و شوالیه های بزرگی هستند که دانته نام برده است. همچون سمیرامیس (ملکه ی...