می ترسم

از آفتاب می ترسم 

از سایه ای که به دنبالم می آید 

از تو، از خودم می ترسم

از تمام راههایی که پیش رو داریم 

از خواستن هایم می ترسم

می ترسم حتی از بودن یا که رفتن

.................................. می ترسم


۴۰

چشمامو بستم

از کنارم که رد شدی بوی تنت حال و هوامو بهم ریخت . . .

کمرم خم شد . . .

دوباره راه افتادم

صدای قدمهات پشت سرم توانمو برید . . .

به خاک افتادم . . .

دستمو دراز کرد تا دستم بگیریو . . . 

اما لگدی جانانه نثارم کردی !