چشمامو بستم
از کنارم که رد شدی بوی تنت حال و هوامو بهم ریخت . . .
کمرم خم شد . . .
دوباره راه افتادم
صدای قدمهات پشت سرم توانمو برید . . .
به خاک افتادم . . .
دستمو دراز کرد تا دستم بگیریو . . .
اما لگدی جانانه نثارم کردی !
"شاید بدون تو بمیرم اما به دست تو مردن دردناک تر است .."
..........
مشهد؟هنوز برایم دردناک استسلام
ارتباط خاصی با پست قبل داشت.به خدا چرت نمیگم...
آره خب
همونجا که کمرت خم شد باید می ایستادی.حتی اگه مجسمه میشدی.... ادامش ارزش نداشت.شاید حوصله من نمیکشه.شاید....
شاید . . .
دوست داشتم این معصومانگی را
ممنون دوست من
حس عجیبی بود ... به خاک آلودگی
سلام مشکوک میزنی!
"شاید بدون تو بمیرم
اما
به دست تو مردن دردناک تر است .."
..........
مشهد؟
هنوز برایم دردناک است
سلام
ارتباط خاصی با پست قبل داشت.به خدا چرت نمیگم...
آره خب
همونجا که کمرت خم شد باید می ایستادی.
حتی اگه مجسمه میشدی.... ادامش ارزش نداشت.
شاید حوصله من نمیکشه.شاید....
شاید . . .
دوست داشتم این معصومانگی را
ممنون دوست من
حس عجیبی بود ... به خاک آلودگی
سلام
مشکوک میزنی!