-
20
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 18:00
خواب بودم ، اما یهمو حالت تهوع بهم دست داد با همون چشمای بسته خودمو به دستشویی رسوندمو عق زدم اما هیچی بالا نیاوردم رفتم سر یخچال و از هر چی به دستم رسید یه کم خوردم اما بهتر نشد که نشد یه صندلی از پشت میز کشیدم بیرون و نشستم روش زانوهام می لرزید این طعم گنده چیه که از دهنم نمی ره بیرون ؟!!! اه ه ه چشامو بستم . . ....
-
19
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 09:40
سعی کن به زندگی لبخند بزنی ، همون جوری که اون به ما پوز خند می زنه !
-
18
شنبه 9 مردادماه سال 1389 11:16
دلم واسه نوجوونیم تنگ شده نوجوونی هاااا، نه کودکی دلم می خواد کیف کوله پشتیمو دو بنده بندازم رو کولمو رو ابرا راه برم دلم می خواد همه چی مثه اون موقع ها شه وقتی که با نگاه هیز نا محرمم شرمم می اومد و از خجالت آب می شدم یا وقتی که با دیدن پسر خالم تا یه هفته خوابم نمی برد و توو رویاهام بازم نگاهش می کردم . . . دلم می...
-
۱۷
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 15:44
خوب من ؟ می خوام برات حرف بزنم ، می خوام مثه وقتی که بودی با پرحرفیام دیوونت کنم . خسته شدم بس همه بهم گفتن چرا ساکتی ؟ چرا کم غذا می خوری ؟ چرا نمی خندی ؟ جرات ندارم به کسی بگم چه مرگمه ؟ . . . داشتم چی می گفتم ؟....... آها ... پریشب ، من تو رو نبخشیدم . واضح تر بگم ؟ پریشب ، شب تولد حضرت مهدی ، خوابتو دیدم ، دیدم...
-
16
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 12:21
یه معشوقه خائن یه دوست دروغگو یه همزاد دو رو ... ... ... دیگه چی می خوام از زندگی ؟!!! من که همه چی دارم !!!
-
۱۵
یکشنبه 3 مردادماه سال 1389 12:15
یک لحظه آرامش میان بازوانت می ارزد به تمام دروغ های گفته و نگفته ات !!
-
13
شنبه 2 مردادماه سال 1389 18:13
لعنت به تو لعنت به من لعنت به شهوت !
-
۱۲
شنبه 2 مردادماه سال 1389 13:20
چقد بده آدم از همه کوچیکتر باشه همه بد نگاه می کنن همه باهام شوخی می کنن و بهم می خندن هیشکی درست حرف نمی زنه با من . .. حتی دوست صمیم ! چرا ؟!!! چون از من بزرگتره !!!! هر کی ، هر جور دلش می خواد بهم توهین می کنه همیشه آخرین نفرم واسه با خبر شدن از خبرا ! همه ی کارای سخت و مزخرف که همه بدشون میاد واسه منه !!! منم...
-
۱۱
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 18:18
این روزا باید دروغ بگی تا جذاب تر به نظر بیای باید اصل هر چیزو پنهون کنی تا باورش کنن باید دو رنگ باشی تا شیفته ات باشن . . . باید بگی دوستت ندارم تا دوستت داشته باشن !!!
-
۱۰
دوشنبه 28 تیرماه سال 1389 15:41
من یه هوس بازم !!!
-
۹
جمعه 25 تیرماه سال 1389 08:57
منو می بوسن از حال میرم گاهی بدنم ضعف می کنه و نفسم بالا نمیاد . حالم ازش بهم می خوره . گاهی مست می شم و نفسم به شماره میافته ...فقط میخوام توو بغلش آروم شم . از همه ی بوسنده ها بدم میاد . بدم میاد کسی حالو هوامو عوض کنه . حتی از تو و دلتنگی تو ! حتی از اینم امروز بدم میاد .
-
۸
چهارشنبه 23 تیرماه سال 1389 18:21
مرد را کار تعریف می کند و زن را نوشته هایش . . . می نویسم شاید کسی مرا فهمید !
-
۷
دوشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1389 11:04
بارون . . . چقد دل گیره و خسته است . اما با همه ی اینا غم عالمو آدمو از دلم می شوره / کاش آدما هم مثه آسمون سخاوت مند بودن
-
۶
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 18:05
دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من گر از قفس گریزم کجا روم کجا من ؟ کجا روم که راهی به گلشنی ندانم که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل چو تخته چاره بر موج رها رها رها من ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من ! نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی...
-
۵
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 19:25
این روزا یه جورایی شدم ! احساس می کنم یه چیزی توو وجودم اونقد زیاده که باید بریزمش بیرون !!! یه چیزی مثه . . . مثه دوست داشتن . . . شایدم مثه عشق !!
-
۴
سهشنبه 31 فروردینماه سال 1389 14:06
یه روز بهم گفتی : عطرمو می دم بهت واسه مستیت دلمو واسه عاشقیت دستمو واسه نوازشت جسممو واسه تکیه گاهت و .... وقتی خندیدمو گفتم قبوله خندیدی و گفتی شوخی کردم !!! اما روز تولدم عطرتو بهم دادی و امروز چشماتو . . . یعنی می شه ؟؟؟ !!
-
۳
شنبه 21 فروردینماه سال 1389 15:39
گفتی مسافری و من آن قدر ساده ام که سالهاست نماز دلم را شکسته می خوانم .
-
۲
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 19:56
آنچه بنویسم جز پریشانی چیزی از جبهه ی آن احساس نخواهی کرد پس خاموش می شوم ! ( )
-
۱
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1388 17:36
صادقانه بگویم دوستت ندارم عاشقت نیستم دوست فراموش میشود عشق میمیرد اما تو ….