۶

دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من 

گر از قفس گریزم کجا روم کجا من ؟ 

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم 

که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من 

نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل 

چو تخته چاره بر موج رها رها رها من 

ز من هر آنکه او دور چو دل به سینه نزدیک 

به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من ! 

نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی 

که تر کنم گلویی به یاد آشنا من 

ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟ 

که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من ؟
ستاره ها نهفتم در آسمان ابری 

دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من 

نظرات 1 + ارسال نظر
میترا دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ق.ظ http://halghe-etesal.blogfa.com

سلام دوست عزیزم مرسی که بهم سر زدید،کمند کسانی که به این چیزها فکر کنند فقط کمی معرفت میخواد،شعرتون خیلی قشنگ بود

ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد