می ترسم

از آفتاب می ترسم 

از سایه ای که به دنبالم می آید 

از تو، از خودم می ترسم

از تمام راههایی که پیش رو داریم 

از خواستن هایم می ترسم

می ترسم حتی از بودن یا که رفتن

.................................. می ترسم


۴۰

چشمامو بستم

از کنارم که رد شدی بوی تنت حال و هوامو بهم ریخت . . .

کمرم خم شد . . .

دوباره راه افتادم

صدای قدمهات پشت سرم توانمو برید . . .

به خاک افتادم . . .

دستمو دراز کرد تا دستم بگیریو . . . 

اما لگدی جانانه نثارم کردی !

39

شاید بدون تو بمیرم 

اما 

به دست تو مردن دردناک تر است .

38

از رفتن به ایستگاه اتوبوس می ترسم .

دیگه از این خیابون و درختای بزرگ و سبزش ، جوی آبش ، سکوتش می ترسم .

دو شب قبل ، وقتی به ایستگاه اتوبوس رسیدم تمام چراغهای اون اطراف خاموش شد . 

امشب شبه سومه ... 



۳۷

رویاهایم رنگ خود را باخته اند . هر آنچه می بینم سیاه و سفید است .