برای تو

هر وقت خواستم بگویم دلم لرزید

خواستم بنویسم دستانم نتوانست 

خواستم فریاد بزنم صدایم در گلویم شکست 

با تمام خواستن هایم و شکستنهایم 

دوستت دارم دوستت دارم 


نجوا

خدایا به من اجازه بده در جوارت قربانی و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم  عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد.

دکتر علی شریعتی

چشمانم را بسته ام و خودم را به کری زده ام تا مبدا چیزی یا کسی حواسم را از تو پرت کند  

وقتی به خودم آمدم دیدم گل هم مرا می فهمید ، من ندیدمش ، روزی حسش کردم  که گلبرگهایش روی ساقه اش خم شده بود وای بر من چه کنم  وای بر من وای بر من ...............